قبلا هم تجربش کردم ولی مث اینکه هر دفه تجربش میکنی عین دفه اول دردناکه

ترک شدن» چیزیه که جایی در موردش حرف نمیزنن ، جزو شکستگی ها محسوب نمیشه شاید

من زنی ام که مردی و دوست داره که ترکش میکنه.این یه واقعیته و با اینکه میدونم اینو هنوز نمیتونم ازش دست بکشم.

توی داستان ها غرق میشم، اما به محض اینکه سرمو میارم بالا واقعیت مثل یه طوفان هوای سرد میخوره تو صورتم.

و هیچ جایی قرار ندارم، همه جا تنهام، هیج جا خونه ی من نیست و آرامش مدام ازم فرار میکنه.

کاش قدرت اینو داشتم قلبمو بکنم بندازم دور ، بعضی وقتا با خودم فک میکنم اگه اینا رو به کسی نشون بدم چی در من میبینی؟ 

اینجا یه زن احساساتیه شکسته، بیرون یه آدم منطقی شاد! چه تضادی!


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها